گناه دختران! چرا آرایش می کنند!!
سوال پسران: چه کنیم دختران با آرایش های غلیظ، خود را در معرض نگاه ما قرار می دهند، ما چه گناهی داریم! اگه گناهی باشه برا دختران است!
اولا؛ این گناه برای پسران هم هست که خود را در معرض دید دختران قرار می دهند، البته با پوششی که تحریک آمیز باشه!
ثانیا؛ قبول داریم که دختران آرایش کرده برای اغفال پسران، گناهی نابخشودنی دارند! مگر توبه کنند!
ثالثا؛ امتحان خداست؛ اگه خدا گفته چشمت را از نگاه حرام نگه دار، این امتحان نیاز به زمینه هاست تا پسر و دختر امتحان شوند! اگه امتحانی نبود، چرا دستور ترک نگاه حرام صادر شده!
توضیح:
در قرآن، جریان اصحاب سبت، در چندین جا آمده! که بسیار عبرت آموز است!
عده ای بودند که در ساحل دریا ماهیگیری می کردند. خدای متعال، روز شنبه را برای ماهیگیری حرام اعلام کرد. عده ای بی توجه به این حکم، نقشه ای گشیدند. آمدند حوضچه هایی ساختند، دریچه هایی از دریا به این حوضچه ها گذاشتند. و روز شنبه که حرام بود، دریچه ها را باز می کردند تا ماهی ها به حوضچه ها بریزند. بعد از ریختن ماهی ها به حوض، دریچه ها را می بستند. روز های بعد می آمدند و ماهی ها می گرفتند.
قرآن نقل می کنه: همه اینها تبدیل به میمون شدند، عذاب شدند و از دنیا رفتند.
نکته اصلی اینجاست که ماهی ها روز شنبه به ساحل دریا می آمدند و در روایت داریم که با دستور خدا می آمدند تا امتحان بشند.
روزهای دیگه ماهی در ساحل نبوده! خدا دستور می داده ماهی ها شنبه بیاند تا این گروه امتحان بشند. متاسفانه اینها حیله کردند، کار حرام خود را توجیه کردند. از این رو عذاب شدند.
عین همین در مورد حج است. ایام حج، حیوانات به دستور خدای متعال به محدوده حرم الهی نزدیک میشند. تا حاجی ها امتحان بشند. چون یکی از حرام ها در حج تمتع، شکار است.
باید توجه داشت که اگه دختری در نگاه پسری قرار می گیره! بخاطر امتحان الهیست. معلوم خدا اون پسرو دوست داره!
می خواد با امتحان، اونو به درجات بالا ببره! خدا اگه کسی رو دوست داشته باشه، زیاد امتحانش می کنه! با امتحان های سخت! تا اونو به خودش نزدیک کنه!
سخن به درازا گشید، جریان شیخ رجبعلی رو شنیدید!
به طور تصادفی در سن 13 سالگی، با نامحرمی در خانه خلوتی روبرو میشه! یک لحظه با خودش مناجات می کنه! میگه شیخ! به خودش خطاب میکنه! خدا تورو به حد کافی امتحان کرده! بیا تو هم یک بار خدا رو امتحان کن!
ببین وعده های الهی درسته یا نه! او که گفته پا بر نفست بگذاری! چنین و چنانت می کنم! آیا درست یا نه!
میگه همین رو گفتم! و از خانه فرار کردم! همین که بیرون خانه رسیدم!
دیدم پرده ها کنار رفت! اسرار عالم را می دیدم!
بله خودم میگم! ما خدا رو امتحان نکردیم! اگه امتحان می کردم وضعم این نبود! او هی خواست منو به خودش نزدیک کنه! من قبول نکردم! با گناهم! با تبعیت از هوای نفسم! آه........
منبع : sagiya16.blogfa.com
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
<-TagName-> |