مستضعفین تی وی

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَكَ‏ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ‏ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي‏

تحفۀ هوشیاری

صفحه اصلی

ایمیل مطالب پروفایل مدیر رهبری پشتیبانی

مذهبی
توحید
مهدویت
معاد
نماز
قرآن
احکام
امر به معروف و نهی از منکر
حجاب
اثر منفی دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج
ازدواج
محرم
نگاه
ابلیس
گناه
نبوت
روزه
خمس
زکات
عاشورا و امام حسین
آیا می دانید ؟
احادیث ، روایات ، داستان
احادیث ناب
روایات ناب
داستان ناب
کتاب و گفتۀ بزرگان
علمی
اجتماعی
حق الناس
رشوه
مطالب جالب
دیگر مطالب
واقعیات جامعه غرب
تاثیر سایتها و فیلمهای غیر اخلاقی
مد و مدگرایی
پزشکی
مشکلات مبتلا به
دانلود
مناجات حاج منصور ارضی
سید مهدی میر داماد
نرم افزار کاربردی موبایل
دانلود سخنرانی
موبایل
کتاب
نرم افزار
کامپیوتر
نرم افزار
کتاب
اخبار
سینما و تلوزیون
رژیم پهلوی
سخنرانی استاد پناهیان


حجاب
حجاب
روزه
نماز
روزه
امر به معروف و نهی از منکر
نگاه حرام
نگاه
اسرار روزه
روزه درمانی
امر به معروف
نهی از منكر
ماه رمضان
امر به معروف و نهی از منكر
شیطان




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 81
بازدید دیروز : 69
بازدید هفته : 166
بازدید ماه : 863
بازدید کل : 18766
تعداد مطالب : 285
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


انشاء الله روزی در تقویم خواهند نوشت

نویسنده : یه بنده خدا

موضوع : <-CategoryName->


الهی، سالیانی می‌پنداشتم كه ما حافظ دین توایم، «استغفرك اللهمّ». در این لیله الرغائب 1390 فهمیدم كه دین تو حافظ ماست، «أحمدك اللهمّ»!

"الهی نامه علامه حسن زاده آملی"

 

 

یا مهدی ادرکنی


انشاء الله روزی در تقویم خواهند نوشت : تعطیل" روز فرج مهدی فاطمه

بعد در مدینه کنار ساختمان نیمه کاره ای تابلو می زنیم: پروژه حرم مطهر بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س)

کارفرما: قائم آل محمد

پیمانکار : یاران حضرت

مساحت: وسعت دل تمام شیعیان

 

" برای تعجیل در امر فرج حضرت مهدی صلوات "

 


برچسب‌ها: یا مهدی ادرکنی , روز ظهور , حضرت مهدی,
 

پنج شنبه 7 ارديبهشت 1398

 

اهمیت گرسنگی

نویسنده : یه بنده خدا

موضوع : <-CategoryName->


 

الهی، از من برهان توحید خواهند، و من دلیل تكثیر.

 

 

الهی، از من پرسند توحید یعنی چه، حسن گوید تكثیر یعنی چه.
" الهی نامه علامه حسن زاده آملی "

 

  علامه طباطبايى مى فرمايند:

 


مـرحـوم اسـتـاد قـاضـى - رضـوان الله عليه - روايتى غريب درباره فوايد جوع بيان مى فـرمـود و مـحـصـلش آنـکـه در زمان انبياى سلف ، سه نفر رفيق گذرشان به ديار غربت افـتـاد. شـب فـرا رسـيـد؛ هـر يـک بـراى تـحـصـيل غذا به نقطه اى متفرق شدند؛ ليکن با يـکديگر ميعاد نهادند که فردا در وقت معين در آن ميعادگاه يکديگر را ملاقات کنند. يکى از آنها ميهمان بود و ديگرى به ميهمانى شخصى در آمد و چون سومى جايى نداشت ، با خود گـفـت : بـه مسجد مى روم و ميهمان خدا مى شوم و تا صبح در آن جا به سر برد و هم چنان گرسنه باقى بود. صبحدم ، در ميعاد خود، هر سه نفر حضور يافتند و هر يک سرگذشت خود را بيان کردند. از جانب خداى تعالى ، به نبى آن زمان وحى رسيد که به آن ميهمان ما بگو: ما ميهمانى اين ميهمان عزيز را قبول کرديم و خود ميزبان او شديم و براى او در صـدد تـهـيـه بـهـتـريـن غـذاهـا بـرآمديم ، لکن در خزانه غيب خود تفحص کرديم ، بهتر از گرسنگى غذايى براى او نيافتيم  .

برگرفته از کتاب دریای عرفان

منبع : tohfeyehushyari.LoxBlog.Com


برچسب‌ها: در یای عرفان , آیت الله قاضی,
 

پنج شنبه 29 فروردين 1398

 

نحوه دوست داشتن خدا و ما

نویسنده : یه بنده خدا

موضوع : <-CategoryName->


 

قبل از گفتن حدیث خوب است دو سوال از خود بپرسیم :

سوال اول : حقی که ما بر گردن خدا داریم چیست ؟ اگر با انصاف و عاقلانه درباره این سوال فکر بشود خواهیم فهمید که ما حقی نسبت به خدا نداریم و اگر هم باشد بسیار ناچیز است . زیرا هرچه داریم برای خداست ، از مال و فرزندان و پدر و مادر گرفته تا اعضا و جوارحمان ، علی بن ابی‌طالب ـ علیه السلام ـ در خطبه 190 نهج البلاغه فرموند:

" إن الله سبحانه و تعالي لا يخفي عليه ما العباد مقترفون في ليلهم ونهارهم، لطف به خبراً، وأحاط به علماً، أعضاؤکم شهوده، وجوارحکم جنوده، وضمائرکم عيونه، وخلواتکم عيانه."

همانا بر خداوند سبحان پنهان نيست آنچه را که بندگان در شب و روز انجام مي‏دهند، که دقيقا بر اعمال آنها آگاه است، و با علم خويش بر آنها احاطه دارد، اعضا شما مردم گواه او، و اندام شما سپاهيان او، و روان و جانتان جاسوسان او، و خلوتهاي شما بر او آشکار است.

سوال دوم : خدا چه حقی بر گردن ما دارد ؟ اگر با انصاف و عاقلانه درباره این سوال فکر بشود خواهیم فهمید که ما چیزی نداریم که از سوی خدا نباشد همه چیز ما برای خداست حتی کارهایی مانند: نماز که می خوانیم و یا روزه ای که می گیریم و... همه با اسبابی است که خود او در اختیار ما گذاشته مانند: عقل ، سلامتی ، قلب ، چشم ، گوش ، دست و پا و ...

حال حدیث را با دقت بخوانیم :

در حديث قدسي آمده است كه مي فرمايد:« يابن آدم و حقك علي اني احبك فبحقي عليك احبني» اي فرزند آدم به حق تو بر من سوگند كه من تو را دوست دارم ، پس تو را به حق من بر تو سوگند مي دهم مرا دوست بدار .

منبع : tohfeyehushyari.loxblog.com

 

 


برچسب‌ها: نحوه دوست داشتن خدا و ما , دوست داشتن خدا ,
 

چهار شنبه 16 فروردين 1398

 

مظلوم‌ترین خانواده شیعی ایران/ غریب‌ترین حسینیه جهان+تصاویر

نویسنده : یه بنده خدا

موضوع : <-CategoryName->


فارس گزارش می‌دهد
مظلوم‌ترین خانواده شیعی ایران/ غریب‌ترین حسینیه جهان+تصاویر

یک خانواده‌‌‌‌ مظلوم و غریب در همین حوالی و در بزرگترین کشور شیعی جهان با هزاران مشقت و زیر سنگین‌ترین هجمه‌ها، حسینیه‌ای را بنا کرده‌اند تا غریو نام زیبای «حسین(ع)» در روستایشان طنین‌انداز شود.

خبرگزاری فارس: مظلوم‌ترین خانواده شیعی ایران/ غریب‌ترین حسینیه جهان+تصاویر
 

خبرگزاری فارس ـ گروه آیین و اندیشه: در همین نزدیکی در یکی از استان‌های جنوبی روستایی قرار دارد که حدود 400 خانوار دارد و فقط یک خانواده آن شیعه هستند. آن هم چه شیعه با معرفتی که در این زمانه نظیرشان کم پیدا می‌شود! این خانواده با اینکه خودشان فقیر هستند یک حسینیه کوچک در کنار منزلشان ساخته‌اند. این حسینیه با شرایط خاصش می‌تواند گوشه‌ای از مظلومیت اهل‌بیت(ع) را در مملکت شیعه به تصویر بکشد، با همکاری مسئول گروه جهادی مروجین مذهب با این خانواده مظلوم اما بلندهمت گفت‌وگو‌ کردیم که در ادامه می‌خوانید.

 

 

*خودتان را معرفی کنید:

- «ف.م» هستم که سه خواهر و سه برادر دارم.

*برادرانتان پیش شما هستند؟

-دو تا از آن‌ها در بندرعباس کارگر هستند، دیگری در خانه پدرزنش در نزدیکی ایرانشهر زندگی می‌کند و کار ندارد.

*در واقع شما اینجا تنها هستید؟

-همراه با پدر، مادرم و دو خواهر دیگرم اینجا زندگی می‌کنیم.

*روستای شما چند خانوار دارد؟

- حدود 400 خانوار است.

 

 فاصله میان منزل تا حسینیه

 

*شما تنها خانواده شیعه این منطقه هستید؟

-بله! حتماً حکمتی داشته است که ما اینجا باشیم تا از اباعبدالله الحسین(ع) یاد کنیم.

* شما به اینجا مهاجرت کردید؟

-پدرم مال این روستا نیست،‌ مادرم ساکن این روستا بوده، به همین دلیل پدرم در اینجا سکونت کرده است، همه ما در اینجا به دنیا آمده‌ایم.

*پدرتان از ابتدا سنی مذهب بوده است؟

-نه، ایشان از ابتدا شیعه بوده است.

*مادرتان چطور؟

-نه مادرم، چهار سالی می‌شود که شیعه شده است.

*اینکه شما تنها خانواده شیعه این روستا هستید، برای شما مشکلاتی نداشته است؟!

- چرا! در سال‌های اولی که حسینیه را راه‌اندازی کردیم، به ما خیلی فشار می‌آوردند، حتی موقعی که روحانی برای مراسم عزاداری به حسینیه می‌آمد، برخی افراد روی پشت‌بام می‌رفتند و مسخره می‌کردند، اما ما در مجالس با مهربانی نه با جنگ و دعوا برای آن‌ها توضیح می‌دادیم که این کار آن‌ها اشتباه است.

 

 نمای بیرونی حسینیه الزهرا(س)

 

 

*حسینیه را چگونه ساختید؟

-اول خانه و حسینیه یکی بود، برای ما هم سخت بود، اما تمام مراسم را توی حسینیه برگزار می‌کردیم، الان سه سالی می شود که حسینیه ساخته‌ایم.

*در حسینیه چه مراسم‌هایی برگزار می‌کنید؟

- در ایامی که روحانی و مداح می‌آید -فاطمیه، محرم، صفر و ماه رمضان- مراسم می‌گیریم و خرج می‌دهیم، از خواندن زیارت عاشورا، دعای توسل گرفته تا دعای ندبه و خواندن دعای جوشن کبیر در ماه رمضان، اگر موقعی هم روحانی نداشته باشیم، نوار می‌گذاریم و با نوار مراسم را برگزار می‌کنیم، برخی مواقع هم خودمان روضه می‌خوانیم، البته بعضی از مردم خودشان به حسینیه می‌آیند، برخی دیگر هم خودمان می‌رویم و دعوت‌شان می‌کنیم.

* غذا هم می‌دهید؟

- بله من و خواهرم آشپزی می‌کنیم.

* مراسم را برای چه کسانی برگزار می‌کنید، با توجه به اینکه شما تنها خانواده شیعه این روستا هستید؟!

- بعضی از اهل سنت روستا هم در مراسم ما حضور پیدا می‌کنند، برای خانم‌های روستا کلاس قرآن می‌گذاریم، البته چند نفری هم شیعه شده‌اند و بعضی هم دوست دارند که شیعه شوند، اما پدر و مادرشان اجازه نمی‌دهند.

 

  نمایی از روستا

 

*رفتار مردم روستا با شما چگونه است؟

-اکثر افراد این روستا بر ضد ما کار می‌کنند، مثلاً وقتی روحانی اینجا می‌آید، اعتراض می‌کنند. به ما می‌گویند برای چه اذان پخش می‌کنید، چرا تنها برای یک خانواده اذان پخش می‌کنید؟!

* با وجود این همه سختی چرا از این روستا نمی‌روید؟

-درست است که ما تنها خانواده شیعه این روستا هستیم، اما به خاطر برپا داشتن مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) هیچ وقت راضی نیستیم محل را ترک کنیم،‌ ‌اگر ما روستا را ترک کنیم، دیگر نامی از اهل‌بیت(ع) برده نمی‌شود.

*ممکن است که شما در این مسیر خیلی اذیت شوید؟!

-ما به خاطر زنده نگه داشتن اسم اباعبدالله(ع) این روستا را ترک نمی‌کنیم، هر چقدر هم به ما فشار بیاورند و اذیتمان کنند، هرگز بر نمی‌گردیم.(با تحکم خاص)

* با اینکه شما در مضیقه مالی قرار دارید،‌ اما در مراسم خرجی می‌دهید!

- اگر کسی از افراد خانواده درآمدی داشته باشد و پولی به دستمان برسد و روز شهادت یکی از ائمه نزدیک باشد، آن پول را خرج نمی‌کنیم و در مراسم ائمه خرج می‌کنیم.

*فقط شیعه‌ها در مراسم شما حضور پیدا می‌کنند؟

-نه سنی‌ها هم می‌آیند، هنگامی که برای مراسم ناهار یا شام درست می‌کنیم، اهالی روستا می‌آیند و غذا می‌گیرند.

 

آشپزخانه

 

* این گونه که بر می‌آید، شما برای تأمین هزینه‌های زندگی در مضیقه هستید؟

-بله! مدتی است که پدرم دیگر کار نمی‌کند، البته خدا می‌رساند و اعتقاد داریم که اهل بیت(ع) ما را تنها نمی‌گذارند.

*شما دست‌نوشته‌هایی دارید، این‌ها را برای چه نوشته‌اید؟

-راستش یک‌سری حرف‌ها توی دلم بود و از خدا می‌خواستم کسی اینجا بیاید تا درد دل‌هایم را به او بگویم که ما چقدر در این روستا سختی می‌کشیم، برای همین هر چیزی که به نظرم می‌آمد یا در دلم بود را می‌نوشتم تا چیزی از قلم نیفتد.

*برای امام زمان(عج) هم نوشته‌اید؟

-بله! بعد از نماز و خواندن دعای فرج در دفترم درد دل‌هایم را یادداشت می‌کنم، هنگامی که پیش خودم فکر می‌کنم و به یاد سختی‌های مراسم عزاداری و گرمای بیش از حد اینجا می‌افتم، می‌بینم که این سختی‌ها با سختی‌هایی که امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) کشیدند، قابل مقایسه نیست، درست است که این شرایط سخت است، اما این سختی‌ها کجا و آن کجا!

*در همین روستا درس خواندید؟

- نه در روستای دیگری

* این روستا مدرسه هم دارد؟

-بله! تا مقطع راهنمایی دارد

* شما تا چه مقطعی درس خواندید؟

- دیپلم دارم.

*حوزه علمیه هم رفتید؟

-بله، هنگامی که دبیرستان بودم، صبح‌ها به مدرسه و بعد از ظهر‌ها حوزه علمیه می‌رفتم، از آنجایی که در آن مدرسه بیشتر اهل سنت بودند، خیلی ما را اذیت می‌کردند و از اینکه من حوزه می‌رفتم خیلی ناراحت بودند، برای همین جوری حوزه می‌رفتم که آن‌ها متوجه نشوند.

 

 منزلی که در ابتدا هم حسینیه بود و هم خانه

 

*با ماشین به مدرسه می‌رفتید؟

-نه یک ساعت و نیم با پای پیاده به مدرسه می‌رفتم و حوزه هم از مدرسه خیلی فاصله داشت، خیلی اذیت می‌شدم.

*مثل اینکه چند نفر از اهالی را شیعه کردید؟

-در حوزه که درس می‌خواندم، ماه رمضان که می‌شد می‌گفتند بروید احکام را بگویید، من هم می‌رفتم و به اهالی روستا می‌گفتم بیایید تا قرآن یادتان بدهم،‌خواندن قرآن در ماه رمضان ثواب دارد، در کنار قرآن از اهل‌بیت(ع) می‌گفتم و می‌گفتم که حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(ع) چگونه شخصیتی هستند.

وقتی اینجا می‌آمدند می‌گفتند رفتار شما خیلی خوب است،‌در حالی‌ که مولوی‌های ما اخلاقشان تند است، من هم می‌گفتم این اخلاق و رفتار تأثیرش از اهل‌بیت(ع) است، چرا که آن‌ها الگوی ما هستند، خلاصه کم کم با آن‌ها صحبت می کردیم و می‌گفتند که می‌خواهیم شیعه شویم، البته بعضی از آن‌ها که مریض بودند و شفای خود را از اهل‌بیت گرفتند، شیعه شدند و ما هم راهنمایی کردیم.

* فامیل‌های شما هم شیعه هستند؟

- نه اکثرا سنی هستند.

*رفت و آمد دارید؟

- بعضی از فامیلهای مادرم به خاطر اینکه شیعه شده‌ایم با ما قهر کرده‌اند.

*همسر شما شیعه است؟

-بله! البته دو دختر عمو دارم، بعد از اینکه ازدواج کردند‌، با اجبار همسرشان سنی شدند، برای همین من با یک شیعه از یک استان دیگر ازدواج کردم، چرا که در فامیل خودمان خواستگار شیعه نداشتم، الان هم خواهر بزرگترم به خاطر همین مشکل 28 سال دارد، اما ازدواج نکرده است، البته خواستگارهای سنی دارد که حاضرند سه میلیون تومان هم به پدرمان بدهند، اما مادرم می‌گوید اگر دخترم شصت سالش هم شود، او را به سنی نمی دهم، خواهرم حاضر است با یک شیعه کور ازدواج کند اما با سنی ازدواج نکند.

* شرطی هم گذاشتید؟

-بله! با امام حسین(ع) عهد بسته‌ایم که هر گاه شوهر کردیم، باید ماه رمضان، محرم و صفر اینجا باشیم تا در حسینیه مراسم عزاداری برگزار کنیم تا اسم اهل بیت(ع) همیشه اینجا باشد.

*یعنی به همسرتان این شرایط را گفتید؟

- بله وقتی خواستگاری آمدند، گفتم که من در این ایام باید اینجا باشم، زیرا با اباعبدالله(ع) عهد بستم که هر کجا باشم این ایام را اینجا باشیم.

* از امام حسین(ع) چه ‌درخواستی کردید؟

- گفتم: یا اباعبدالله ما در یک روستایی هستیم که خیلی مظلومیم، البته هر چقدر مظلوم باشیم به پای مظلومیت شما نمی‌رسد. (گریه بسیار)

 

موانع ایجاد شده برای تردد این خانواده شیعی

 

* آب شما را بستند؟ در ماه رمضان آب نداشتید؟!

-  بله لوله آب ما را بریدند و ما در ماه رمضان آب نداشتیم و مجبور بودیم برویم از یک چشمه آب بیاوریم، یک چاه آب زده بودیم، اما آن‌ها رفتند و یک کم آن طرف‌تر چاه زدند و 3 تا پمپ گذاشتند که باعث شد چاه آب ما خشک شود، راه‌های اصلی به سمت خانه ما را با چوب بستند تا هنگامی که روحانی به حسینیه ما می‌آید نتواند به راحتی عبور کند.

*شما بیشتر از نبود روحانی ناراحت هستید تا نبود امکانات مانند آب و برق!

-روحانی وقتی اینجا می‌آید، به طبع آن مراسم عزاداری با شکو‌ه‌تر است و ذکر اباعبدالله(ع) گفته می‌شود، ولی وقتی روحانی نیست، نمی‌توانیم مراسم خوبی برگزار کنیم.

*به نظر شما اینجا شبیه کربلا نیست،‌ آب و راه را به روی شما می‌بندند و هوا به شدت گرم است!

- (گریه)

* همیشه چادر می‌پوشید؟

- بله

* در گرما اذیت نمی‌شوید؟

- درست است که در گرما اذیت می‌شویم، اما باید این حجاب و عفاف باشد.

* در شهر، برخی بانوان با اینکه شیعه هستند اما حجاب درستی ندارند، شما چطور در این گرمای زیاد حجابتان این گونه است؟

- ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است/ ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است

از آنجایی که خانه‌ ما روی بلندی قرار دارد، اگر لباس و چادرمان رنگی باشد، جلب توجه می‌کند و می‌گویند ببینید شیعه‌ها چطوری هستند!

* از ابتدا این مکان را برای زندگی انتخاب کردید؟

-بله، اینجا برای پدربزرگ مادریم بود، پدرم اینجا را درست کرده، با الاغ وسیله‌ها را بالا آورد و ما هم بلوک را بالای سرمان می‌گذاشتیم و می‌آوردیم و به سختی این حسینیه را درست کردیم.

 

نمای درونی حسینیه الزهرا(س) روستا

 

*وضعیت حسینیه شما خیلی بهتر از خانه شماست؟!

ـ این دو اتاق از ابتدا بوده و خیلی قدیمی است، داخلش که بروید، سیمان‌هایش ریخته و دیوارش ترک خورده است.

*چرا حسینیه تفاوت زیادی با محل زندگی شما دارد؟

-  برای اینکه مکان مجلسی که برای اباعبدالله الحسین(ع) گرفته می‌شود، باید خوب باشد، ما هرگز راضی نمی‌شویم که خودمان در جای بهتری باشیم، نه این کار را نمی‌توانیم بکنیم، آنجا باید خیلی خوب باشد تا مردم به کوچکترین بهانه‌ای دور نشوند.

*از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، متشکریم.

- از زحمات شما و حجت‌الاسلام رضایی برای سر زدن به حسینیه الزهرا(س) نهایت تشکر را دارم، امیدوارم که خداوند ما را از پیروان راستین امیرالمؤمنین(ع) و خانم فاطمه زهرا(س) قرار دهد.

 

نمای درونی منزل

به گزارش فارس، گروه جهادی «مروجین مذهب» ترویج مذهب در مناطق محروم را هدف اصلی خود قرار داده‌اند و این خانواده و محرومین دیگر این شهرستان را مورد حمایت مادی و معنوی خود قرار می‌دهند، علاقه‌مندان می‌توانند برای کسب اطلاعات بیشتر از فعالیت‌های این گروه و کمک به خانواده مذکور به نشانی www.seza.ir مراجعه کنند.

انتهای پیام/ک


برچسب‌ها: خانواده شیعه, شیعه, مظلوم ترین خانواده شیعه,
 

شنبه 9 فروردين 1398

 

آقا اجازه هست خانمتون رو نگاه کنم....

نویسنده : یه بنده خدا

موضوع : <-CategoryName->


آقا اجازه هست خانمتون رو نگاه کنم....

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟


مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:

مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری گ... می خوری تو و هفت جد آبادت … خجالت نمی کشی؟ …

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد

خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم

مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …

منبع:goharenab 


برچسب‌ها: آقا اجازه هست خانمتون رو نگاه کنم, , , , حجاب,
 

جمعه 4 فروردين 1398

 

كى رفته‌اى…؟! (شعر)

نویسنده : یه بنده خدا

موضوع : <-CategoryName->


كى رفته‌اى…؟!                                                                                     1




كى رفته‏اى زدل، كه تمنا كنم تو را؟!
كى بوده‏اى نهفته، كه پيدا كنم تو را؟!
غيبت نكرده‏اى، كه شوم طالب حضور
پنهان نگشته‏اى، كه هويدا كنم تو را

با صدهزار جلوه برون آمدى، كه من
با صدهزار ديده تماشا كنم تو را
بالاى خود در آينه چشم من ببين
تا با خبر زعالم بالا كنم تو را
مستانه كاش! در حرم و دير بگذرى
تا قبله‏گاه مؤمن و ترسا كنم تو را
خواهم شبى، نقاب زرويت برافكنم
خورشيد كعبه، ماه كليسا كنم تو را
گر افتد آن دو زلف چليپا به چنگ من
چندين هزار سلسله در پا كنم تو را!
طوبى و سدره، گر به قيامت به من دهند
يكجا فداى قامت رعنا كنم تو را
زيبا شود به كارگر عشق، كار من
هرگه نظر به صورت زيبا كنم تو را
فروغى بسطامى 


برچسب‌ها: كى رفته‌اى…؟! (شعر) , شعر امام زمان,
 

چهار شنبه 2 فروردين 1398

 

گلچین مناجات حاج منصور ارضی

نویسنده : یه بنده خدا

موضوع : <-CategoryName->


سلام 

حتما دانلود کرده و گوش کنید خیلی عالیه ، صدای گرم و دلنواز حاج منصور ارضی .

 

یا حبیب الباکین، یا حبیب الباکین .......................................دانلود               زمان :10:06

کاروان شهدا مقصدشان کرببلاست......................................دانلود               زمان :04:12  

یا کریم و یا الله، یا کریم و یا الله، یا کریم و یا الله......................دانلود               زمان :06:48  

من از دیار حبیبم غریب افتاده ام................................................دانلود

زیارت آل یاسین ( خودم از رادیو معارف ضبط کردم ، عالیه  )..............دانلود                زمان :12:01

 


 1
 


برچسب‌ها: زیارت آل یاسین , زیارت آل یاسین حاج منصور ارضی , زیارت آل یاسین حاج منصور , زیارت , آل یاسین , ale yasin, arzi, ziyarat, ziyaret ale yasin ,
 

چهار شنبه 2 فروردين 1398

 

مطالب گذشته

·

حجاب ارسال در : 1398/11/18 19:15

·

آیامیدانید ...؟ 4 ارسال در : 1398/05/10 20:26

·

آیا در قرآن برای راهپیمایی هم آیه داریم؟ ارسال در : 1398/05/01 16:02

·

دعوت مراجع تقلید برای حضور در راهپیمایی روز قدس ارسال در : 1398/05/01 15:58

·

دو شبکه ماهواره ای فارسی زبان که در شب اربعین سنگ تمام گذاشتند!+ تصاویر ارسال در : 1398/04/29 18:37

·

روابط دختر وپسر از دیدگاه قرآن ارسال در : 1398/04/29 18:31

·

شباهت نظر رهبر انقلاب و پناهیان در مورد فرج و تحول در جهان ارسال در : 1398/04/28 16:50

·

داستان اراده محکم و همت بلند یک دختر ارسال در : 1398/04/23 17:18

·

داستان جالب عابد و سگ ارسال در : 1398/04/23 17:17

·

عشق واقعی... ارسال در : 1398/04/23 17:15

·

حکایت حمایت از حامیان حضرت علی(ع) ارسال در : 1398/04/23 17:09

·

عابد و شیطان ارسال در : 1398/04/23 17:08

·

تمنا ارسال در : 1398/04/23 17:07

·

تلخ ارسال در : 1398/04/23 17:05

·

چهار سخنی که زاهد را تکان داد! ارسال در : 1398/04/23 17:00

·

ماجرای امید بخش ترین آیه قرآن ارسال در : 1398/04/23 16:55

·

شیطان و فرعون ارسال در : 1398/04/23 16:52

·

داستان جالب بهلول و شکستن سر استاد ارسال در : 1398/04/23 16:34

·

حکایت آن درخت ارسال در : 1398/04/23 16:27

·

حدیثی زیبا ارسال در : 1398/04/20 18:16




لطفا برای بهبودی وبلاگ نظر بدهید و اگر مطلبی دارید که مفید است به abdekhodam@yahoo.com ایمیل کنید تا با نام خودتان در وبلاگ درج شود ، با تشکر ، یا علی .



تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تحفۀ هوشیاری و آدرس tohfeyehushyari.LoxBlog.Com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








>